گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

چند دقیقه. شاید یک ربع حداکثر زمانش بود:

خودم و بچه ها رو زائر کربلا تو اربعین تصور کردم.

کاخ رویاهام رو ساختم.  همینطوری آجر به آجر.

رسیده بودم به اینکه شیر خشک رو چطوری تهیه کنم که یهو...

رضا زد به شوونه مو بهوشم آورد...

اینطور بگم که انقدر غرق ماجرا بودم، شاید واقعا اونجا بودم. شاید اسمم نوشته شد...

 

 

 

 

جوونهایی که دارن می رن... 

تا می تونن لذتشو ببرن...

آرزوی خیلی هاست آنچه نصیبشون میشه...

خیلی از کسایی که حسابی زمینی شدننن...

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی