گذرگاه

۳ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

هوالرئوف الرحیم

خبر خوب اینکه با رضا رفتیم و حسابی بررسی پزشکی شد و الحمدلله مشکل اصلا حاد نبود و انشاالله درست خواهد شد.

هردو راضی ازینکه این ایام تو غم و ترس فرو نرفتیم، زندگی شادمون رو داریم لذت می بریم.

قرار شده که حسابی کیف کنیم و دیگه نگذاریم استرسهای بیجا به اون وضع بکشونتمون.

ولی خودمونیم، من که چند باری دامن از کف دادم و تو خلوت خودم چند قطره گریه زاری هم کرده بودم. مخصوصا وقتی روی تخت بیمارستان، بیهوش آوردنش پیشم. رفتم لب پنجره و یه دل سیر زار زدم.

آدم قدر داشته هاشو تا وقتی به این وضع نیفته نمی دونه.

بگو مگوهای زن و شوهری داریم ولی جونمون برا هم در میره.

امروز گفتم این پیاده رویهای دوتایی مون از عمرم حساب نمیشه. بسکه باهات بهم خوش میگذره.

بمونی واسم سایه ی سرم...🥰😘

 

 

فردا تولد خانم مهندسه.

براش لباس خوشگل دوختم. کلی هم چیز تو فکرمه. کیکمم حاضره. دسرم وسطشه. ساده برگزار می کنم فقط رنگ و لعاب دار.

مهمونی شام نیست.

 

 

 

 

هوالرئوف الرحیم

شنبه رو رضا نرفت سرکار و اتفاقا چقدر جاهای خوب بردمون. بهش گفتم امروز روز خوبی میشد نباشه اما مدیریت کردی و خوبش کردی و روز خاطره انگیزی شد.

دیشب هم بخیه های دخترک رو کشیدیم. حمام رفت، موهاش که تمیز شد، روغن مالی شد، فر شد و دوباره تو صورتش قرار گرفت، خوشگلترین دختر روی زمین شد باز. 

خدایا پناه بر تو.

 

 

 

هوالرئوف الرحیم

بعد از سقوط مهندس با سر تو دستشویی در اولین شب سال، دائم گرفتار بیمارستان بودیم. در نهایت دو روز بعد قشنگ دکتر بردش و جراحیش کرد و چقدررررررر سخت بود. حالا سختی ها و دلغشه های اون به کنار، استرس و نگرانی حضور تو فضایی که کرونایی ها برای انجام رادیولوژی و تست پی سی آر می اومدن هم کنار. 

تمام تعطیلاتمون رو تحت الشعاع قرار داد این دو موضوع.

ارتباط با خانواده و فامیل قطع و گشت و گذار هم که خیلی محدود و فقط تو فضاهای باز و خلوت.

خلاصه که فعلا داره میگذره.

خیلی شاکر خدا هستم. اینکه به جای پیشانی جای دیگه ای از صورتش آسیب نخورد واقعا جای شکر داره. و اینکه پالس راههای خوش گذرونی رو برامون می فرسته هم مجدد خیلی شکر برانگیزه.

تا امروز دوتا باغ موزه رفتیم. مینیاتور و ایرانی. فردا هم روز کاری شروع میشه و اگر بشه، پایان تعطیلات نوروزمونه.

😔