- ۹۷/۰۳/۲۸
- ۰ نظر
هو الرئوف الرحیم
از یه روزی به بعد، مامانم دیگه لواشک پزی رو بوسید و گذاشت کنار.
اون روزی که رفت رو پشت بوم و سینی بزرگگگگگ لواشک رو خالی ِخالی آورد پایین.
قبل از خشک شدن خورده بودیمش رفته بود پی کارش.
حالا رضا و رضوان دارن اون روزگار رو برام تداعی می کنن.
و درک متقابل مامان...
- ۹۷/۰۳/۲۸