گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

اون روز که داشتم ظرف می شستم، فکرم پیش سین بود و همسرش که حتماً الآن تو این لحظه داشتن فوتبال می دیدن. بعد یاد کلاسهای شناخت همسران افتادم که می گفت، برای نزدیک شدن به مردهاتون نگاه کنید که به چه فازی علاقه دارن و تو اون محدوده خودتون رو فعال نشون بدین و باهاشون همراهی کنین. بعد پیش خودم گفتم سین که عاشق علم و ادامه تحصیل و مهاجرت و این چیزها بود، با میم ازدواج کرد که عاشق فوتباله. من که عاشق هنر و مهارت بودم و از علم بیزار، با رضا که عاشق علم و ادامه تحصیل و به روز بودن و البته اقتصاد هست، ازدواج کردم، و این ماجرا همیشه ادامه داره. 

یه وقتی که باید انتخاب می کردی، انقدر کفه های دیگه رو سنگین دیده بودی و برچستگی های ویژه ای توی طرفت دیده بودی که به خیلی از بخشها پشت کردی و چشم ازشون بستی. و دقیقاً همونها توی زندگی شاخه های اصلی به حساب اومدن.

و درست تو این نقطه هست که زندگی مشترک معنی می گیره. ساختن، احترام گذاشتن و همراهی کردن با تفاوتهای همدیگه. و چقدر هم سخت... که اگه اتفاق بیفته:

 خوشــــــــــــــــــبختــــــــــــــــــی





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی