گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

خونه مامان با رضوان پیتزا درست کردیم عالی. تا نفس داشتیم هم خوردیم. و برنامه ریزی اول برای دیدن فوتبالمون که "خوردن چیپس" بود، به اوت رفت.

برنامه ریزی دوم که شادی بعد از گل بود هم موفقیت آمیز نشد. دو سه باری که یا عصبانی بودم یا خوشحال و جیغ و داد کردم، خانم ترسیدن و به گریه افتادن و ماجرا داشتیم وسط فوتبال.

رضا هم که گفت فقط آخر بازی رو تونسته ببینه و همش در حال خاموش کردن سطل آشغال بوده...






  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی