- ۹۷/۰۴/۰۸
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
هم کاردانی هم کارشناسی یه دانشگاه معمولی قبول شدم. ولی از کاردانی که بگذریم، تو کارشناسی خیلی فعال و مورد توجه اساسی اساتید بودم. با اینکه تغییر رشته داده بودم و خب به اندازه خیلی از بچه ها مثل آتنا کارم قوت نداشت، ولی سرسری کاری که اصلاً توی کارهام پیدا نمی شد و عشق و دقت لبالب بود.
بلافاصله که فارق التحصیل شدم، مشغول کار شدم. اول به عنوان کارآموز و بعد دعوت به کار شدم و مشغول شدم و توی یکی از بخشهای مهم مسئولیت مهم هم گرفتم. صحبتم سر مشغول کار شدن هست. بعد از اونجا هم یه جای دیگه و خسته شدم و دیگه ِ دیگه ِ دیگه نرفتم سر کار.
هیچ وقت هم لازم نبود در مورد دانشگاهی که توش درس خوندم توضیحی بدم. نمونه کار مهم بود و مدت زمان شاغل بودن.
ولی کسی که دانشگاه مهم با بدبختی و ریاضت قبول می شه، برای انجام هر کارش همش باید یک جمله اساسی و البته زائد رو به زبون بیاره: من از دانشگاه X فارق التحصیل شدم. حالا از آب و دون چه خبر الله و اعلم.
بعد می ری جلو می بینی که همون دونی رو که جلو اون می گذارن جلو تو هم می گذارن ها.
در پست بعد مابقی داستان....
- ۹۷/۰۴/۰۸