- ۹۷/۰۴/۰۸
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
دانشگاه تهرانی، از وقتی من با دکتر رضا ازدواج کردم، داشت آتیش می گرفت. از وقتی دانشگاه تهرانی 2، با دکتر دانشگاه تهرانی ازدواج کرد آروم گرفت. و تموم شد اون رقابت فکر کنم. البته امیدوارم...
هر دو شوهر کردیم. من زور نزدم و به هزار گرفتاری مالی خودم رو گرفتار نکردم و درسم رو تا جایی که دوست داشتم و نیاز داشتم ادامه دادم. برعکس اون...
حالا هم دکتر رضا تو خونه بیژامه و زیر پوش تنشه و من دکتر صداش نمی زنم و با هم می شینیم آبگوشت می خوریم. هم فردا اون دانشگاه تهرانی2 با دکتر دانشگاه تهرانی زیر پوش به تن و و بیژامه به پا می شینه و آبگوشت می زنن در رگ.
حالا ما روی فرش ماشینی اونها روی فرش ابریشم و اینها در طعم آبگوشت هیچ تفاوتی ایجاد نمی کنن. تازه ما دلمون نمی لرزه اگه پشنگه آب ِگوشت کوبیدن بریزه رو فرش و اونها چرا دلشون خواهد لرزید.
:)
- ۹۷/۰۴/۰۸