گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

دانشگاه تهرانی، از وقتی من با دکتر رضا ازدواج کردم، داشت آتیش می گرفت. از وقتی دانشگاه تهرانی 2، با دکتر دانشگاه تهرانی ازدواج کرد آروم گرفت. و تموم شد اون رقابت فکر کنم. البته امیدوارم...

هر دو شوهر کردیم. من زور نزدم و به هزار گرفتاری مالی خودم رو گرفتار نکردم و درسم رو تا جایی که دوست داشتم و نیاز داشتم ادامه دادم. برعکس اون...

حالا هم دکتر رضا تو خونه بیژامه و زیر پوش تنشه و من دکتر صداش نمی زنم و با هم می شینیم آبگوشت می خوریم. هم فردا اون دانشگاه تهرانی2 با دکتر دانشگاه تهرانی زیر پوش به تن و و بیژامه به پا می شینه و آبگوشت می زنن در رگ. 

حالا ما روی فرش ماشینی اونها روی فرش ابریشم و اینها در طعم آبگوشت هیچ تفاوتی ایجاد نمی کنن. تازه ما دلمون نمی لرزه اگه پشنگه آب ِگوشت کوبیدن بریزه رو فرش و اونها چرا دلشون خواهد لرزید. 


:)





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی