گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

وقتی داشتم پودر کاکائو و نسکافه و شیر رو توی لیوان می ریختم که با کیکی که دو ساعت پیش تو شرایط روحی خیلی بد درستش کردم ولی خیلی خوشمزه شد، بخوره؛ یه آن پیش خودم گفتم:

"آخه این وقت شب همچین بمبی بخوره که خوابش نمی بره!"

بعد یادم افتاد لیوان نوشیدنی برای رضاست نه من.

هیچی دیگه الان هم تاوان اون معجون رو من دارم پس می دم و رضا دیگه باید به پادشاه 5م رسیده باشه!





شب بد با پایان خوب.

چقدر غصه بخورم من؟

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی