- ۹۷/۰۴/۰۹
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
وقتی داشتم پودر کاکائو و نسکافه و شیر رو توی لیوان می ریختم که با کیکی که دو ساعت پیش تو شرایط روحی خیلی بد درستش کردم ولی خیلی خوشمزه شد، بخوره؛ یه آن پیش خودم گفتم:
"آخه این وقت شب همچین بمبی بخوره که خوابش نمی بره!"
بعد یادم افتاد لیوان نوشیدنی برای رضاست نه من.
هیچی دیگه الان هم تاوان اون معجون رو من دارم پس می دم و رضا دیگه باید به پادشاه 5م رسیده باشه!
شب بد با پایان خوب.
چقدر غصه بخورم من؟
- ۹۷/۰۴/۰۹