گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

اینهمه خدا خدا کردیم این دوتا ازدواج کنن، اونیکی که ته فاز منفی؛ تو جشن عقدش گند زدن به اعصابمون و حالا عروسیش هم مونده، شاهکارا...

از این طرف هم ایشون قراره یه شام مختلط تو حیاط یه تالار بگیرن بره پی کارش. رضای شکمو که جز شام براش هیچی مهم نیست، خیلی خوشحاله. ولی برای ما که عروسی مهم بود، خوشحال کننده نیست. برای عروس و داماد هم خوشحال نبودن ما مهم نیست. (اصلا نمی دونم ما رو چی خوشحال می کنه راستش... همون بهتر که به فکر خوشحالی و ناراحتی ما نباشن.)

کلا ازدواج گزینه ی دوم ازین مدلهاست که دیگه احتمالا تا آخر عمر همدیگرو نخواهیم دید. مثل دوتا پسرهای فامیل که رفتن ته نشین شدن. و خواهر عروس در غرب دور. اینجور فامیل باحالی هستیم ما...

کله ی گنده ی سبز مسنجر








  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی