- ۹۷/۰۴/۲۱
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
رضا با رضوان رفتن تاب بازی و من یه گوشه مشغول مطالعه بودم که یهو صدای سلام و علیک رضا رو شنیدم. سر بلند کردم دیدم قلعه ست. تو بین همکارها تنها کسی هست که با من سلام و علیک داشته.
بلند شدم و سلام کردم و اون هم پر انرژی تند و تند مشغول حرف زدن بود. ما بین صحبتهاش به دکتر بودن رضا اشاره کرد و با این عبارت، توجه خانمهای دور و بر رو اول به رضا و بعد به من جلب کرد.
باورتون نمیشه در این 5 سال، این دیدار و این اشاره، جزو معدود دفعاتی بود که از ته دل ذوق کردم. عینهو گوش درازی که بهش کارخونه تی تاب داده باشن.
حال خوشی که تا الان ادامه داشته،
و تبدیل به این پست شده تا حال خوشش موندگار بشه.
- ۹۷/۰۴/۲۱