گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

رضا با رضوان رفتن تاب بازی و من یه گوشه مشغول مطالعه بودم که یهو صدای سلام و علیک رضا رو شنیدم. سر بلند کردم دیدم قلعه ست. تو بین همکارها تنها کسی هست که با من سلام و علیک داشته.

بلند شدم و سلام کردم و اون هم پر انرژی تند و تند مشغول حرف زدن بود. ما بین صحبتهاش به دکتر بودن رضا اشاره کرد و با این عبارت، توجه خانمهای دور و بر رو اول به رضا و بعد به من جلب کرد.

باورتون نمیشه در این 5 سال، این دیدار و این اشاره، جزو معدود دفعاتی بود که از ته دل ذوق کردم. عینهو گوش درازی که بهش کارخونه تی تاب داده باشن. 






حال خوشی که تا الان ادامه داشته،

و تبدیل به این پست شده تا حال خوشش موندگار بشه.

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی