گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

دستشو گرفتم با هم رفتیم 4 تا نون بربری گرفتیم. یکی برای مامان یکی برای نون پنیر چایی شیرین عصرونه تو حیاط و دوتا هم برای فریزر و وعده های بعدی.

خیلی حس خوبی باهاش داشتم. خیلی خانم بود و سر به راه و اذیت نکن.

هر چیزی هم که تو ویترین مغازه ها می دید و توجهش رو جلب می کرد می ایستاد و در موردشون سخنرانی می کرد. هیچ کدوم رو گیر نمی داد که براش بخرم.

هیچی دیگه باید سر به سجده بگذارم و شاکر خدا باشم. الحمدلله رب العالمین.





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی