- ۹۷/۰۵/۰۴
- ۰ نظر
هوالئوف الرحیم
به لطف خدا روز خیلی خوبی بود.
رضا شیفت بود. از صبح دل دل می کردم زودتر برم سراغ مفاتیح و زیارت نامه بخونم. فرصتش تا ظهر دست نداد ولی وقتی خوندم، چه صفایی داد. یاد تمام لحظات نابم تو سفرهای مختلف بودم. قسم دادنهام. حاجت گرفتن هام...
ساعت 16:00 هم مامان از مشهد تماس گرفت و سالگرد عقدمون رو تبریک گفت، هم رضا. سر ساعت قرارمون تو صحن.
عصر هم 2 ساعت رضوان رو بردم پارک و وقتی اومد خونه غش کرده بود از خستگی و پادرد، فینقیلی. بچم تولد جدش بود باید بهش خوش می گذشت. عوض روز دختر که خسته بودیم همگی و نتونستیم تحویلش بگیریم تو اون روز سخت و جانکاه ولی در نهایت عالی.
الهی که من قربون شما بشم علی بن موسی الرضا علیه السلام
- ۹۷/۰۵/۰۴