گذرگاه

هوالئوف الرحیم

به لطف خدا روز خیلی خوبی بود.

رضا شیفت بود. از صبح دل دل می کردم زودتر برم سراغ مفاتیح و زیارت نامه بخونم. فرصتش تا ظهر دست نداد ولی وقتی خوندم، چه صفایی داد. یاد تمام لحظات نابم تو سفرهای مختلف بودم. قسم دادنهام. حاجت گرفتن هام...

ساعت 16:00 هم مامان از مشهد تماس گرفت و سالگرد عقدمون رو تبریک گفت، هم رضا. سر ساعت قرارمون تو صحن.

عصر هم 2 ساعت رضوان رو بردم پارک و وقتی اومد خونه غش کرده بود از خستگی و پادرد، فینقیلی. بچم تولد جدش بود باید بهش خوش می گذشت. عوض روز دختر که خسته بودیم همگی و نتونستیم تحویلش بگیریم تو اون روز سخت و جانکاه ولی در نهایت عالی.






الهی که من قربون شما بشم علی بن موسی الرضا علیه السلام

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی