- ۹۷/۰۵/۱۳
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
من و رضا ماه عسل رفتیم کیش. خیلی هم خوش گذشت و از هیچ گردش آبی دریغ نکردیم. غواصی و جت اسکی و یه عالمه شنا. تو فلامینگو با اون غذاها و مخصوصا صبحانه های عالیش هم کم کیف نکردیم. سفرمون هیچی کم نداشت. خیلی عالی بود خیلی.
عکسهاش رو خواهر عروس دید و دلش خواست. گفتم 6 ماه بعد عروسیمون رفتیم! گفت باشه ما هم 6 ماه بعد از عروسی رفتیم ماه عسل ولی همین دور و بر ها... بعد اونجا بود که فهمیدم رضا عجب کاری کرده برام.
اصلا رضا رو که از دید دیگران نگاه می کنم بیشتر ازش خوشم میاد. خودش تحفه ای نیست :)))) D: شوخی می کنم. بهترین هست. بهترین مرد روی زمین برای من.
بعد به استانبول رفتن عروس که فکر کردم، دیدم دست روی دست بسیاره.
بعد غرهای سر رضا شروع شد و طبق معمول هم همه چیز سر هووی من، یعنی دکتری ش خالی شد.
گفتم اگر اونهمه پول رو به دانشگاه نداده بودیم الان کجا بودیم؟ چندتا سفر خارجی رفته بودیم؟ چه ماشینی داشتیم؟ الان کجاییم؟
بیچاره رضا، همیشه هم با حرفم موافقه. ولی رضا و درس اجزاء لاینفک هم هستن. موافقه ولی نمی تونه این راه رو باز نره، اگر به عقب هم برگردیم باز همین راه رو انتخاب می کنه...
هیچی دیگه. خودم رو الکی پیشش سبک می کنم هر بار به یه بهانه. اونم متواضعانه فعلا چیزی نمی گه. امیدوارم. واقعا امیدوارم بتونه از این همه سختی ای که کشید و به من رضوان هم تحمیل کرد، نتیجه ی خوب و درخشانی بگیره. من از طی این مسیر احساس خوبی نداشتم هرگز. امیدوارم انتهاش برام خوش آیند باشه.
- ۹۷/۰۵/۱۳