- ۹۷/۰۵/۲۰
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
هر مادر نویی می دیدم که با کالسکه بچه ش می اومد داخل محوطه، به خودم می گفتم :
چرا فقط به رضا وابسته بودم برای گردش و تفریح؟
هیچی دیگه. حسابی که خودم رو تخریب کردم، به خودم قول دادم سر بچه بعدی و کلا از این به بعد، دختر خوبی بشم و بیشتر مواظب خودم بشم و با اینکه گردش با رضا بیشتر بهم می چسبه، برای خودم و تنهایی گردش کردنم وقت بیشتری بگذارم.
پی نوشت:
رضا از زمان استفاده کرده بود و زرشک پلوی محبوب مامان پزش رو خورده بود و یک لیتری هم آبغوره ی عسگری برام گرفته بود.
اینطوری هم به من خوش گذشت هم به اون.
- ۹۷/۰۵/۲۰