گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

یکی از غرهایی که پریشب رضا می زد، به جون بابای خدا بیامرزش بود. من هم البته تا حدی قبول کردم حرفش رو.

سمت خدا، با اونهمه احادیث و روایت به عنوان کلید کیمیاگر به سراغم اومد. و بعدتر، اینستاگرام رهبری، و بعد توکان. 

حالا به این فکر می کردم که اون چیزی که ما بودیم و عمل کردیم، از روز اول ازدواج تا امروز، درست بوده. 

دارن پدرمون رو با چشم و هم چشمی؛ و با تجمل گرایی هاشون در میارن. دارن همه چیزمون رو ازمون می گیرن. 

روی کارتشون هم دم از جهاد و شهادت می زدن. دم از پیروی از رهبری. دم از ائمه ی اطهار. 

خدایا به دادمون برس...





با تمام وجود امیدوارم بیام و بگم که اشتباه فکر می کردم.

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی