گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

همه چیز امروز خیلی خوب بود. خیلی خوب. خرید تره بار با رضوان و نان و رسیدگی به کارهای خونه، حتی رسیدم تثبیت هم انجام دادم و دکتر هم رفتم. ولی خوشی فقط تا شب دووم داشت. سخت درس امروز که یکشنبه بود رو گرفتم و اگر التماس نکرده بودم، رضا به دادم نرسیده بود و رضوان رو نگه نداشته بود.

یکمی، نه، مقدار زیادی از دست رضا عصبانیم. پریشونیم رو سر رضوان خالی کردم... خیلی ناراحتم.

بی پول بودنهای اخیرمون هست. ناشکر بودنش هست. حسهای منفی فوق العاده ش هست. نق زدنهای بی دلیلش برای انجام کارهاش هست. و از همه اینها مهمتر بی احساس شدنش هم هست.

که اگر آخری نبود بقیه برام مهم نبود. باهاش که حرف می زنم میگه مشکل داخلیه مشکلی با تو ندارم ولی من رو اذیت می کنه. خیلی. 

الآن هم متاسفانه تنها تو پذیرایی خوابیدم. نپرسید خرت به چند من.

اه.



  • رها مولا

نظرات  (۱)

  • پشمآلِ پشمآلو
  • میدونم تو این شرایطا دو نفر باس پا ب پای هم باشن و وقتی یکی شونه خالی میکنه چق سخته .. بنظرم ولی اگه میتونی سیاست زنونتو به کار بنداز اوضاعو مدیریت کن .. فشاری از سمت خونه روش نباشه. . حتی اصن یجوری راجع به پول حرف بزن انگا قابل مدیریته و چیزی کم ندارین. . شاید یکم فشارش سبک شه بیشتر این سری برگرده سمتت. . خودتم اصن تخت و ایناتو جدا نکن مردا تو مسائل احساسی یکم خنگن .. برا مهمه اون جای خواب جدا شدنه ولی بضی وقتا اقایون اصن فرقشم تشخیص نمدن 
    اون چیزی ک تو توی سرت میبینی با شوهرت فرق داره
    پاسخ:
    عزیزم.
    ممنووون.
    اصلا مشکل مالی ما مشکل اولمون نیست. الحمدلله همیشه خدا رسونده و لنگ نگذاشته. 


    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی