گذرگاه

هوالرئوف الرحیم
صبحانه شیک رضوان رو آماده کردم. قهوه م رو خوردم و لیوانش رو کنار گوشی گذاشتم بمونه و رفتم باشگاه. چندتا دیگه از بچه ها هم جلو در ایستاده بودن، گفتن تعطیله. به علت تعمیرات. 
ناراحت شدیم که جلسه قبل بهمون خبر نداده بودن و هلک هولوک کشوندنمون...
داشتم مرور می کردم. اینو که دیدم، برگشتم و همینطوری زمزمه می کردم که یهو به خودم گفتم چرا برم خونه؟ برم یه دل سیر بدون دغدغه تو شهروند بگردم. رفتم طبقه دوم.
کلی گشتم و خوش گذروندم و چیزهای قشنگ دیدم. وای لوازم التحریر، لازم التحریر دوست داشتنی.


این رو گذاشتم جزو اون لیست نوازش به خودم. کاری کردم به "خود"م خوش بگذره. چندتا چیز هم نشون کردم با رضا بخریم.
خلاصه که این طور.





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی