گذرگاه

هوالرئوف الرحیم
دیدم زمزمه های تو خونه ممکنه کاری کنه که سوتی بشه و بعد که فهمید ناراحت بشه دیر گفتم.
همون موقع که داشتم به این مسئله فکر می کردم، خودم، به خودم گفت:
"یعنی برات مهمه؟ یعنی ناراحت شدنش برات مهمه؟"
باور کردنی نیست که بگم نه برام مهم نبود. ولی ندای خر درونیم دلش می خواست این راز، سر به مهر نمونه.
وقتی بهش می گفتم، فیلم گرفتم، برخوردش بی نهایت دور از انتظارم بود. خیلی پشیمون شدم. خیلی. 
و یک پشیمونی بسیار بزرگ تر از حرف زدن باهاش در مورد مسائلم:
"اینکه اون هم با غریبه ها هیچ فرقی نداره"





یاد حرف لیلا افتادم. سالها قبل. سالها قبل از ازدواجم حتی. 
  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی