گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

صبح که به کل ریست شده بود. به کل. 

من رفتم باشگاه و اون با مامان جون و باباجونش رفتن گردش علمی، بانک.

وقتی برگشتم شاهکار بود. سه تا استیکر به جای دوتا دریافت کرد. جایزه هم گرفت. ولی بعدش روندش کند شد. خیلی اعصابم رو خرد کرد. تا شب. 

افسردگی گرفتم بابا. اه.




کلی خمیر بازی کردیم.

لاک پشت. خرچنگ. ماهی. میوه

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی