گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

لیستی که نوشتم رو میز نهارخوریه، دونه دونه وسایل رو چیدم روی میز. فعلا که تو این کوله به نظر نمیرسه جا بشه. پرس و جو کنیم ببینیم کوله بزرگتر کسی داره!

همینطور کلیپ می بینم و زار می زنم. گفت:

"انشاالله سال دیگه چهارنفری میریم، هرچند که امسال قرار بود با هم بریم"

فازش عاشقانه عارفانه شد. اشکم درومد باز...



پی نوشت:

گفتم دوتا چشم داری دوتا دیگه هم قرض کن ببین کالسکه دارها چیا نیاز دارن. چطوری نیاز دارن. چیکارهایی خوبه. چه کارهایی بده.

هرچند که بی حواس تر و کم دقت تر از این حرفهاست که حواسش به این چیزها باشه، گزینه ی خوبی برای تحقیق نیست اصلا. 

دومین مشکلمم اینه که خاطره براش باقی نمی مونه. وقتی برگشت باید تخلیه اطلاعاتیش کنم، ثبت بشه، وگرنه به فراموشی سپرده خواهد شد. 





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی