- ۹۷/۰۷/۲۲
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
لیستی که نوشتم رو میز نهارخوریه، دونه دونه وسایل رو چیدم روی میز. فعلا که تو این کوله به نظر نمیرسه جا بشه. پرس و جو کنیم ببینیم کوله بزرگتر کسی داره!
همینطور کلیپ می بینم و زار می زنم. گفت:
"انشاالله سال دیگه چهارنفری میریم، هرچند که امسال قرار بود با هم بریم"
فازش عاشقانه عارفانه شد. اشکم درومد باز...
پی نوشت:
گفتم دوتا چشم داری دوتا دیگه هم قرض کن ببین کالسکه دارها چیا نیاز دارن. چطوری نیاز دارن. چیکارهایی خوبه. چه کارهایی بده.
هرچند که بی حواس تر و کم دقت تر از این حرفهاست که حواسش به این چیزها باشه، گزینه ی خوبی برای تحقیق نیست اصلا.
دومین مشکلمم اینه که خاطره براش باقی نمی مونه. وقتی برگشت باید تخلیه اطلاعاتیش کنم، ثبت بشه، وگرنه به فراموشی سپرده خواهد شد.
- ۹۷/۰۷/۲۲