گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

مسئول غذا دادن به کارگر افغانی مامان اینها، منم.

امروز براش تو بشقابهای خوشگل غذا کشیدم. پر و پیمون. سالاد درست کردم و تزئین کردم و براش فرستادم بالا.

شب داشتم به مامان می گفتم که شاید هرگز براش همچین موقعیتی پیش نیاد که کسی در حد مهمون، تحویلش بگیره.

وقتی می بینم بشقاب غذاش رو تر و تمیز و بدون ذره ای غذای باقی مونده، می گذاره کنار، لذت می برم. اون به من با این کارش لطف می کنه. اون حسی که دوست دارم یکی رو ساپورت کنم و اون قدر بدونه رو، داره برام ارضا می کنه.

نه مثل نمک نشناسهایی که من رو از مهمونی دادن و مهمونی گرفتن انداختن، از دیدارشون. از مراوده داشتن باهاشون...  

خلاصه که یک معامله ی پایا پای بین من و افغانی کارگر که نه اون من رو دیده نه من اون رو، برقراره.






کاش یکم قدر همو می دونستیم...

رشته پلو...

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی