- ۹۷/۰۹/۱۵
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
اومد خونه و گفت همکارها بابت دوتا دختر اذیتش کردن و اون کلی حرص خورده.
بعد انگار که نیشتر بهم زده باشن اشکم راه افتاد.
درست عین آدم اومد حرف زدیم و گفت:
" تو نترس! من بهترین بابا برای دخترام می شم."
و من... مردم...
- ۹۷/۰۹/۱۵