گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

اصلا سر رضوان دلم صورتی نمی خواست. خیلی سعی کردم همه چیزش رو غیر صورتی بگیرم. 

بعد عاشق فیروزه ای بودم و هستم و هرچی می گرفتم می گفتن، پسره؟؟؟

هیچی دیگه. سر همون، چهارخونه ریز فیروزه ای که هم من هم رضا دوستش داشتیم رو نخریدیم. کلی مغازه رفتیم و تو اون هوای بد کلی هم تو ترافیک موندیم و در نهایت تو مغازه ی دم خونه ستاره ای صورتی گرفتیم خیلی خوشگل و متفاوت. 

حالا نخ بافتنی هام بهش نمیاد و باید در به در دنبال نخ بگردم. اونم تو این اوضاع گرونی. حالا تصمیم نهایی بعد از دیدن قیمتها اعمال میشه. نخهام به گلبهی می خورد و پارچه م کاملا صورتیه. 

عجیب برام اینه که خیلی دوستش دارم.😉 سر همین کلی تیکه خواهم شنید. مریم و صورتی؟!؟





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی