- ۹۷/۰۹/۱۵
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
اصلا سر رضوان دلم صورتی نمی خواست. خیلی سعی کردم همه چیزش رو غیر صورتی بگیرم.
بعد عاشق فیروزه ای بودم و هستم و هرچی می گرفتم می گفتن، پسره؟؟؟
هیچی دیگه. سر همون، چهارخونه ریز فیروزه ای که هم من هم رضا دوستش داشتیم رو نخریدیم. کلی مغازه رفتیم و تو اون هوای بد کلی هم تو ترافیک موندیم و در نهایت تو مغازه ی دم خونه ستاره ای صورتی گرفتیم خیلی خوشگل و متفاوت.
حالا نخ بافتنی هام بهش نمیاد و باید در به در دنبال نخ بگردم. اونم تو این اوضاع گرونی. حالا تصمیم نهایی بعد از دیدن قیمتها اعمال میشه. نخهام به گلبهی می خورد و پارچه م کاملا صورتیه.
عجیب برام اینه که خیلی دوستش دارم.😉 سر همین کلی تیکه خواهم شنید. مریم و صورتی؟!؟
- ۹۷/۰۹/۱۵