- ۹۷/۱۰/۲۹
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
خستم.
از این وضع خودم خسته م.
با روانشناسها میونه ی خوبی ندارم. فقط میگن طغیان کن. ولی حال الانم حال خوب و مناسبی برای پیش از زایمان نیست.
- تنهایی خود خواسته و تو لاک فرو رفتن الانم.
- توجه به خواسته ی آدمهایی که پشیزی ارزش ندارن.
- مورد تایید قرار نگرفتن از طرف هیچ کس...
- هم مکانی با آدمهایی که دوستشون ندارم. و ازشون دلگیرم. چون ازشون ضربه خوردم. ضربه های مهلک.
- بی ارزش بودن.
- طرف بودن با آدمهای پر توقع در ازای کمترین ارائه خدماتی که دادن.
چیزی که الان حالم رو خوب میکنه اینه که:
- با مامان و بابا اوکی بشم. بدون اینکه به ریحانه اجازه بدم دوباره پاشو بذاره تو زندگیم. یعنی اون که بیاد همه چیز باز خرابه. ریحانه و اون دوتا پرتوقع رو باید حذف کنم.
- رضا به مرحله ای برسه که برام کافی باشه. توجه ش. تاییدش. نیست. رضا صادقانه برخورد نمی کنه. محافظه کاره. فقط وقتی صادقه که تلخ و برنده ست. و این عذاب آوره. در هر دو بخش.
کاش برام هیچ کس مهم نبود...
- ۹۷/۱۰/۲۹