گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

نیم ساعت زودتر از همیشه اومد.

بالای سرم ایستاده بود و با شونه هاش هی قر می داد. منم نمی فهمیدم چشه. هی می پرسیدم چرا زود اومدی؟ اونم به کارش ادامه می داد.

یهو چشمم افتاد به درجه هاش. وای خدا. فرفره. بیست و یک بهمن نود و هفت. 

کلی از حضرت زهرا تشکر کردیم.





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی