گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

وای از کمردرد! که خواب رو ازم گرفت و به تمام زبانهای زنده ی دنیا که بلدم، عبارت "کمردرد" رو تو ذهنم مرور کردم و عاقبت رضا رو بیدار کردم و به زبان مادری دردم رو گفتم تا ماساژم بده.

زیر دستهاش آروم شدم و همینکه دوباره خوابید، درد از اول.

سر رضوان اصلا ازین دردها نداشتم...




  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی