گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

می دونی.

کینه نیست اسم این حالم. من یک مارگزیده ی بزرگم که از ریسمان سیاه و سفید می ترسه.

هر از گاهی که همه چیز به سامونه به خودم می گم: 

"خب چرا؟!"

بعد سعی می کنم یادم بیاد. جاهایی که کوتاه اومدم. جاهایی که چه رفتاری دیدم. چهره و برخورد مامانش در این چند دیدار آخر. حرفهای شوهرش بهم. و ...

ولی خداشاهده که کینه ش رو نگه نداشتم. این راه رو انتخلب کردم. که ازش دور باشم. کلامی ازش نشنوم و کلامی بهش نگم. این فعلا بهترین راهی هست که باهاش بتونم بسازم.

دوری و دوستی





  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی