- ۹۷/۱۲/۰۸
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
شب رضا له له له رسید خونه. رضوان رو صدا کرد و بهش یاد داد کادو بهم بده و بهم بگه " روزت مبارک "
رضوان هم خیلی خوب یاد گرفت و انجام داد و من شکه بودم. کادو رو خود رضوان باز کرد. یه دست بند خیلی زیبا.
خیلی خوشحالم. رضا سلیقه م دستش اومده. چه برای عطر ولنتاین چه برای این کادوهای کوچیک ولی مفید و تاثیرگزار. دستش اومده قیمت برام مهم نیست و نفس عمل مهمه. من حتی اگه کادو هم نداده بود ولی بغلم کرده بود و روزم رو تبریک گفته بود، برام کافی بود. ولی دیگه نور علی نورش کرد.
شب رضوان یه کار خفن کرد و خیلی اذیت شد. خیلی. قسمم می داد بشورمش. رضا گفت یکم لفتش بده که بفهمه.
بعد با هم در مورد کوچیک و بزرگ بودنش صحبت کردیم و اون خیلی تاکید داشت که بزرگه و دوچرخه ش برای بزرگتراست و خلاصه ماجرا داشتیم.
تو تخت که خوابوندمش باهاش صحبت کردم که صبح که از خواب بیدار شد، چه کنه تا یه روز خوب رو سپری کنیم. اونم موافقت کرد و تلویحا قول داد "رضوان خوبی بشه."
خیلی نیاز به دعا دارم. خیلی اذیتم. خدا کمکم کنه مرحله سختی رو دارم سپری می کنم.
- ۹۷/۱۲/۰۸