گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

چند روز پیش برای تعویض کارت ملی با ریحانه رفتیم دفتر خدمات این کارها.

یه خانم حدود چهل ساله ای بود که غمگین بود. به ریحانه گفتم:

 "چرا اینقدر غمگینه. باید کلی شاد باشه چند دقیقه ای بدون اینکه خدماتی بخواد ارائه بده و هی اسمش و عنوانش صدا بشه، نشسته اینجا ملت براش خدمت رسانی می کنن."

آدم هرچقدر هم که عاشق بچه هاش باشه، یه زمانی باید خودش با خودش باشه حال کنه.

بعد وقت برگشت با اتوبوس رفتیم. اتوبوس هم دم شهروند نگه داشت و من یکبند می گفتم:

"جای رضوان خالی. بچم اتوبوس سواری و شهروند گردی خیلی دوست داره."



ریحانه گفت:

هووووف... آدم سگ بشه مادر نشه!

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی