- ۹۸/۰۵/۰۴
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
اصلا نیاز نشد پیش دکتر بریم. خودش خوب شد.
امشب بعد دو سال رفتیم خونه ی این یکی ها. خوب بود خیلی خوش گذشت.
در نهایت ولی فسقلک کاری کرد کارستون. شستیم و آب کشیدیم و رفت پی کارش. حالا یاسمین هی می گفت. گفتم:
"مگه تو نمی کنی ازین کارها؟"
هم خودش هم مامان باباش بدشون اومد. ولی دیگه تکرار نکرد.
رضا میگه یادشون می ره. ولی من می گم نه!
بگذریم...
امشب شور بامیه خوردم. و مربای لیمو ترش. محشر بود. هنوز مزه شون زیر زبونمه.
- ۹۸/۰۵/۰۴