گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

اصلا نیاز نشد پیش دکتر بریم. خودش خوب شد.

امشب بعد دو سال رفتیم خونه ی این یکی ها. خوب بود خیلی خوش گذشت.

در نهایت ولی فسقلک کاری کرد کارستون. شستیم و آب کشیدیم و رفت پی کارش. حالا یاسمین هی می گفت. گفتم:

"مگه تو نمی کنی ازین کارها؟"

هم خودش هم مامان باباش بدشون اومد. ولی دیگه تکرار نکرد. 

رضا میگه یادشون می ره. ولی من می گم نه!

بگذریم...

امشب شور بامیه خوردم. و مربای لیمو ترش. محشر بود. هنوز مزه شون زیر زبونمه.



  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی