- ۹۸/۰۵/۳۰
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
اول که عیدمون مبارک. که چه عید با صفایی. ما هم امروزمون رو با ماچ و بوسه ی سادات داخل خونه شروع کردیم و الحمدلله که محب علی و اولاد علی علیهم السلام هستیم.
بعد یک صبحانه ی کامل و رفتن برای خرید.
بهترین زمان ممکن رسیدیم. راحت. با جای پارک خوب. تا وارد میدون هم شدیم آیه ی نور داشت از بلندگوی مسجد پخش می شد و برام نوید خرید خوب رو داد.
تو اولی نه دومین مغازه، دوتا مانتوی محشر پیدا کردم و اینگونه عیدیمونم از آقامون گرفتیم و برگشتیم خونه.
رفتیم اون طرف و نهار نذری رسید و خوردیم و فهمیدیم برنامه شبه و برگشتیم.
من این چند روز به بند فشارم پایین بود و اصلا نمی شد از جام تکون بخورم. کلی فکر و خیال و حرف و حدیث تا رفتیم دکتر فهمیدیم ویروسه.
حسابی هم بدنم کم آب شده بود و یک سرم حال جا بیار هم تزریق کردیم و خیلی بهتر شدم. دیگه بعد از نهار یک ساعت خوابیدم و بعد شروع کردم به کار. تمام آشپزخونه رو هوا بود این چند روز و بهشون رسیدگی کردم و حتی سوپ هم برای خودم پختم و خلاصه کلی زرنگ بازی ماشاالله به جونم. بچه ها رو آماده کردم و بابای بچه ها رو هم و رفتیم مهمونی.
از این طرف مامان امروز روزه بود و برای شام دعوتمون کرده بود و من بخاطر مریضیم که ممکن بود منتقل بشه نرفتم. اون بنده ی خدا هم حساسه هم دست تنها و اون بیحالیه خیلی حال بدی بود اگر می گرفت. خدا نصیب نکنه.
شبم رفتم و اول شیک نشستم ولی آخرش به تلافی تمام زحمتهای بقیه کل ظرفها رو شستم و جا بجا کردم و خوش رفتیم و خوش برگشتیم.
یه آرایشگاه جدید هم پیدا کردم که خیلی تعریفشو شنیدم برم ببینم چطوره.
پی نوشت:
حالا صبح استوری هر کی رو می دیدم حمایت از سگ بود بجای تبریک عید.
بابا هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. صبح عید غدیری...
- ۹۸/۰۵/۳۰