گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

اول که عیدمون مبارک. که چه عید با صفایی. ما هم امروزمون رو با ماچ و بوسه ی سادات داخل خونه شروع کردیم و الحمدلله که محب علی و اولاد علی علیهم السلام هستیم.

بعد یک صبحانه ی کامل و رفتن برای خرید.

بهترین زمان ممکن رسیدیم. راحت. با جای پارک خوب. تا وارد میدون هم شدیم آیه ی نور داشت از بلندگوی مسجد پخش می شد و برام نوید خرید خوب رو داد.

تو اولی نه دومین مغازه، دوتا مانتوی محشر پیدا کردم و اینگونه عیدیمونم از آقامون گرفتیم و برگشتیم خونه.

رفتیم اون طرف و نهار نذری رسید و خوردیم و فهمیدیم برنامه شبه و برگشتیم.

من این چند روز به بند فشارم پایین بود و اصلا نمی شد از جام تکون بخورم. کلی فکر و خیال و حرف و حدیث تا رفتیم دکتر فهمیدیم ویروسه.

حسابی هم بدنم کم آب شده بود و یک سرم حال جا بیار هم تزریق کردیم و خیلی بهتر شدم. دیگه بعد از نهار یک ساعت خوابیدم و بعد شروع کردم به کار. تمام آشپزخونه رو هوا بود این چند روز و بهشون رسیدگی کردم و حتی سوپ هم برای خودم پختم و خلاصه کلی زرنگ بازی ماشاالله به جونم. بچه ها رو آماده کردم و بابای بچه ها رو هم و رفتیم مهمونی.

از این طرف مامان امروز روزه بود و برای شام دعوتمون کرده بود و من بخاطر مریضیم که ممکن بود منتقل بشه نرفتم. اون بنده ی خدا هم حساسه هم دست تنها و اون بیحالیه خیلی حال بدی بود اگر می گرفت. خدا نصیب نکنه.

شبم رفتم و اول شیک نشستم ولی آخرش به تلافی تمام زحمتهای بقیه کل ظرفها رو شستم و جا بجا کردم و خوش رفتیم و خوش برگشتیم.

یه آرایشگاه جدید هم پیدا کردم که خیلی تعریفشو شنیدم برم ببینم چطوره.

 

 

 


پی نوشت:

حالا صبح استوری هر کی رو می دیدم حمایت از سگ بود بجای تبریک عید.

بابا هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. صبح عید غدیری...

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی