- ۹۸/۰۶/۲۳
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
شب یازده محرم یعنی عاشورا شب، با مامان اینها رفتیم تعزیه.
عجیب تعزیه ای بود.
حالم دگرگووون. اصلا وضعی...
فقط مامان بنده خدا نشد بره تو فاز. بخاطر رضوان. مجبور بود هی داستان طور تعریف کنه که هم نترسه، هم زده نشه، هم چیز یاد بگیره.
الحمدلله تاثیرات خوبی از اون شب توش دیدم. حرف زدنش در مورد امام حسین علیه السلام و امام زمان عجل الله داره شکل میگیره.
خدا توفیقشون بده.
- ۹۸/۰۶/۲۳