- ۹۸/۰۷/۰۳
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
یه دونه کیک 6 نفره خریدیم مثل هر سال رفتیم خونه مامان تولدشونو تبریک بگیم.
جلو در که رسیدیم دیدیم نفر شماره ی یک هم اونجاست. قیافه مو برای رضا کج و راست کردم و رضا گفت عیب نداره بیا حالا.
رفتیم تو و دوساعتی طول کشید تا چایی حاضر شد و تولد تولد. اون گذشت رسیدیم به بخش برش کیک. من به امید یه برش گنده ی کیک رفته بودم. حتی قهوه هم با خودم برده بود. یه برش چیپسی و نازک بهم کیک دادن در حد 3 تا چنگال. :( بعد که به تکه های آخر کیک امید بسته بودم به فرمان مامان برای نفر شماره ی 3 و 5 هم کنار گذاشته شد.
خیلی بدم اومد و با دماغ آویزون اومدم خونه.
کیک 6 نفره رو که بخورن قشنگ سیر بشن رو بین 13 نفر تقسیم کردن. :( انقدرم خوشمزه بود و گشنه بودم، که وقتی داشت می رفت تو یخچال، گویی که جانم می رفت...
به قول دوستم گریه ی حضار...
- ۹۸/۰۷/۰۳