گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

پنج شنبه رضوان سرما خورد. 

سرویس واقعیم کرد جمعه و شنبه. یک سره تو دهن فسقلک سرفه و عطسه کرد. هرچی به فسقلک شیر می دادم نمی خورد. تست کردم اصلا شیر نداشتم. بعنی تا این حد اثر داشت حرص خوردن...

امروز هم فسقلک 6 ماهه شد. یه آب ریزش جزئی و عطسه داشت. تب ولی نداشت. رضا رو گذاشتم پیش رضوان بمونه؛ خودم تنهایی با ماشین فسقلک رو بردمش واکسن. خیلی هم  خوب.

مسئولین مرکز بهداشت نبودن هرکی کار یکی دیگه رو انجام می داد. حس می کنم واکسنش رو جای بدی زد چون این بار به شدت درد داره ولی دفعات پیش تا این حد درد نداشت.

هیچی. اومدم خونه و همگی با مامان رفتیم خونه مامانجون مهربون. سر راه رضا پیاده شد رفت کلاس.

تا شب. شاممون رو هم خوردیم و اومدیم. و مثل همیشه فکر کردن به رانندگی خیلی سخت تر و ترسناک تر از انجامش بود. خیلی ریلکس و راحت به حمدالله برگشتیم.

فسقلک تبش پایین نمی اومد. دیگه به ناچار شیاف گذاشتم و الانم نگرانم که بخوابم باز تب کنه. وگرنه اعضای خونه الان دوساعته که خوابیدن. 

 

 

هفته ی دیگه سالگرد بابای رضاست

3 سال و شش ماهگی رضوان

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی