گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

یکسال از تولد قمری فسقلک گذشت. بچه ای که اندازه ی آرنجم بود و حالا دو برابر اون موقع و اندازه ی کل دستم شده.

در تکاپوی گرفتن تولد هستم.

با دوست مجازی سر رنگ و فرم به نتیجه رسیدیم و من دارم از هرچی تو خونه دارم استفاده می کنم تا موفق بشم براشون تولدی در خور، بگیرم. مثل تولد یک سالگی رضوان که دقیقا همونجوری بود که دوست داشتم.

برای این تولد تا الان سه تا دامن دوختم. عین هم. ولی مرتب و شیک. لباسهامون حاضره. باید تل درست کنم بعدش.

امروز بعد ده روز که خرید رفتم، یه ریسه ی رنگ تولد گیر آوردم اونم خریدم.

هیچی دیگه نبود.

الان تو یه سایت اینترنتی وسایل قنادی رو ثبت سفارش کردم حالا صبح با رضا صلاح مشورت کنم و تکمیلش کنم. گفته بعد از تعطیلات عید کالاها ارسال دارن. خوبیش اینه که ارسال تهرانش مجانیه. قیمتهاشم خدایی خوب بود.

دیگه، یه سری باید کاردستی درست کنم. یواش یواش. ببینیم خدا چی می خواد. 

برای رضوان کادو سفارش دادم ولی برای فسقل هنوز هیچی. چیزی هم فعلا لازم نداره. لباس و خرت و پرت زیاد داره. 

رضوان ولی کلی چیز لازم داره. لباس تو خونه. لباس بیرون. خلاصه اوضاعیه.

لباس بیرونم والا نمی دونیم باید مال چه فصلی رو بگیریم. کی قراره بچه ها زبون بسته ها بیرون برن. انقدر رضوان می پرسه مامان فصل توت فرنگی شده؟ خجالت می کشم بهش بگم آره.

زمستون بهش گفتم فصل توت فرنگی که برسه می تونی بری باشگاه. حالا بخاطر اینکه راحت  و خیال جمع نمیشه شستشون، از خوردنشم محرومه بچم.

 

 

 

 

خدایا. برای تو فقط یه دگمه ست.

بخوای، می زنی و همه چی حل میشه....

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی