- ۹۹/۰۵/۱۷
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
مامان رضا برای فردا تدارک مهمانداری و پذیرایی دیده.
ما همگی مخالفت کردیم. به اسم جناب مهندس نوشتن و چون ایشون گفتم امرشون باید اطاعت بشه...
امروز سالگرد بله برونمونه. شمسی. قمریش روز عید فطر بود. منم که سرم درد میکنه برای پاسداشت و گرامیداشت.
دیروز صبحانه هتل ۳ ستاره چیدم. حلیم و پنکیک و مخلفات. امروزم لوبیا و سوسیس و تخم مرغ و سیب زمینی تنوری و مخلفات. فردا صبحانه عادی میچینم چون نهار مهمون مامانیم. به شرط حیات و انشاالله.
کیک رد ولوت هم برا اولین بار پختم. عصر بریم خونه مادر بزرگم. به جهت زنده نگه داشت همون ساعتهای ۷ سال پیش. از اونجا به رضا گفتم با مامان اینها بریم دم در خونه مامانش عید رو تبریک بگیم بالا هم نریم. بهش هم گفتم بعدش تا دو هفته ما که نمیایم. تو هم جلو در میری سر می زنی.
خیلی حرص خوردم از جهلشون...
- ۹۹/۰۵/۱۷