- ۹۹/۰۵/۱۷
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
اون شب با ترس خوابیدم. خیلی گریه کردم. نگران بودم. تا خوابم ببره چندین بار به بچه ها که خواب بودن سر زدم و نگاهشون کردم. بوسشون کردم. بوئیدمشون. بعد... یه نوایی تو درونم گفت فردا رو کی دیده. چمی دونی کی و بر اثر چه اتفاقی ازین دنیا میری.
پس تا می تونی زندگی کن. و بچه ها رو تا می تونی ببوس و ببو و در آغوش بگیر و نگاه کن. یعنی تا می تونی زندگی کن.
خدا به همه مون رحم کنه.
خدا آخر و عاقبتمون رو ختم به خیر کنه یعنی "عاقبت بخیر"مون کنه.
- ۹۹/۰۵/۱۷