گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

رضا با یه عالمه مهربونی بیدارم کرد.

صبحانه معمولی درست کرد و خوردیم.

مهندس رو پوشک کردم و حاضر شدیم.

تمام وسایل گردش(چای و خوراکی) رو خود رضا جمع کرد و گذاشت تو ماشین و رفتیم برف بازی.

اونجا هم مثل یه مرد خوب، باهامون کلی برف بازی کرد و تو ساخت آدم برفی کلی کمک کرد و حسابی گوله برفی انداخت و خوش گذشت.

دم خونه هم پیتزا خرید و کلا من تا شب عاشقانه سپری کردم.

دوست دارم اینطوری تو ذهنم حک بشه. و پیامی که برام اومد رو فراموش کنم.

الحمدلله.

خدایا ناشکر نیستم. واقعا ممنون الطافتم. بیش باد.

 

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی