- ۰۱/۰۴/۰۸
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
سه سال و ۲ ماه و ۲ هفته شه.
پریروز رفتیم بستنی نعمت، یکی از بدقیافه ترین بستنی های شل و ول رو انتخاب کرد. بستنی خورد. خوشش نیومد. بقیه ش رو داد رضا. از صبح فرداش خودش استفراق. باباش اسهال. دکتر و نفری ۳ تا آمپول و سرم.
عصر داشتم خمیر فوکاچیا رو ردیف می کردم.
اومده میگه: "میای ببریم حمام."
میگم: "اره. بذار خمیرم رو بذارم استراحت کنه بیام".
" خمیرت مریضه؟!"
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
انقدر بالا پایین پریدم و خندیدم که نگو. متعجب و خندان نگاهم کرد "خلی؟!!!!"
افق. محو. نگاه.
- ۰۱/۰۴/۰۸