- ۰۱/۰۴/۱۱
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
امروز روز چهارم مریضیش بود.
چیزی که روشنه، مسمومیت نبوده.
چیزی که روشن نیست، معلوم نیست از کجا گرفتن.
رضا که با سرم و آمپولهایی که بهش دادن روبراه شد.
این دختره ولی شل کن سفت کن داره. ساعت ده هم بعد به زور غذا خوردن، از نهارشو بالا آورد.
عوضش پی پیش سفت شد؟!؟!!!!!!!!!! جیش هم داشت ها. کم آب نبود.
از این دکتر به اون دکتر.
یه دکتر گفت بستری. یه دکتر دارو برای روده ش داد و گفت جای نگرانی نداره، کمی زمانبره خوب شدنش.
حالا اون دکتره که گفت بستری، همونجا که پر بود. جاهای دیگه هم بر نداشتن گوشی رو که رفتیم این یکی دکتره و گفت جای نگرانی نداره و روندش همینه.
حالا قبلش من توسلاتمو داشتم و ذکرها گفتم.
خدا آدمو سگ کنه مادر نکنه که پیر شدم.
شاید خیلی سوسول باشم.
ولی به هر حال همینه که هست.
عصر هم مامان افتاد رو دور بالا آوردن. بیمارستان و سرم و روبراهی انشاالله.
دیگه ناامیدی از مصون موندن تومون موج میزنه و هر کدوم جدا منتظریم که:
"یعنی کی نوبت ما میشه"
پی نوشت:
و باز هم نادانی جماعت آدمیزاد.
یه روز دیگه. یه هفته دیگه. یه ماه دیگه. سالهای دیگه، قصه ها روشن میشه.
- ۰۱/۰۴/۱۱