- ۰۱/۰۵/۲۹
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
فردا عازم مشهدیم.
انشاالله.
بعد ۳ سال.
من حسم اینه که سفر سختی در پیش داریم.
با خانواده همسر و همکوپه ای با تفاوتهای بسیار زیاد.
هتلی که خیلی ذکر خیرش نبود تو سرچهام.
فاصله ی زیاد تا حرم.
نمی دونم چرا رضا اصرار داشت بیایم این سفر رو. من تقلا کردم نیایم. رضا ولی اعتقاد داره قبل عملم حتما بریم. البته من سفر سخت زیاد رفتم مشهد. ولی اون موقع مجرد بودم. توان داشتم. بچه ها بهم وصل نبودن. مسئولیت رفت و روب نداشتم و خودم بودم و خودم و غری بالای جونم نبود.
توکل به خدا.
امیدوارم رضا در نهایت همکاری باشه. سخت قصه اونجاست که مامانشونم هست و پاشونم صدمه خورده و باید احتمالا ویلچیر بگیریم پسرها همگی باید در خدمت ایشون باشن احتمالا.
نمی دونم نمیخوام به هیچی فکر کنم.
من فقط یک اغوش گرم امام رو میخوام و تمام.
امیدوارم حال زیارت داشته باشم. حال زیارت بدن بهم. دعای مستجاب.
تاریخ عملم خیلی امام رضائیه. بدون اینکه ما تعیین کنیم. همونجا حس کردم که امام بهم نزدیکن و از همین فاصله هم شنیده شده حرفهام. استرسمم خیلی کمتر شد.
حالا انشاالله تو فضا برم و بقیه ی گیر و گرفتاری های فکری و ذهنی و هورمونی و ... م رو هم درمان کنن.
بشم یه آدم عادی و سالم.
الان داشتم گوشی رو خالی می کردم، رفته بودم به سیر تاریخ و خاطرات.
دیدم چقدر لحنم ملایم بوده.
صدام چقدر تنش پایین بوده.
چقدر کلامم نرم بوده.
این چه کوفتیه شدم من الان؟ همش داد. همش بیداد.
یکمم خودمو بغل کردم.
چه زنی بودم برا رضا.
از ظاهر تا کدبانوگری تا رفت و روب.
چرا منو طلا نگرفت؟
چرا وضع سلامتیم به اینجا رسید.
اوه...
امروز دوتا قضا بلای گنده سرمون اومد. یکی کولر سیم پیچی هاش سوخت. تو هاله ای از دود فرو رفته بودیم ولی چون خواب بودیم نفهمیده بودیم. پدر ریه هامون در اومد.
یکی یه بشقاب خوشگلم شکست. انشاالله رفع بلا بوده.
وضع اقتصادی هم درست نشد.
نه وامی بهمون دادن نه بیمه چیز میزهامو فعلا تقبل کرده.
فقط داریم از جیب میخوریم. نمی دونم آخرش هزینه عملم چی بشه.
کلا می گم.
نمی خوام استرس خاصی داشته باشم.
***
بعدا میام میگم چی به چی شد.
- ۰۱/۰۵/۲۹