گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

امروز اولین جلسه ی《"اولیا" و مربیان》بود و من برای اولین بار به عنوان "ولی دانش آموز" رفتم مدرسه.

معلمشون از روش تدریسش گفت و نکاتی که قدیم بود و حالا عوض شده و چقدر یادگیری رو راحت کرده.

چقدر براش مهمه که تو کلاس به بچه ها خوش بگذره.

چقدر اعتقادی به مشق و بیگاری نداره.

چقدر خیالمون رو بابت "خوندن"ش راحت کرد. 

بابت مریضی. بابت کرونا. بابت جذاب کرد درس و کلاس.

کلا من که پر از امید از مدرسه بیرون اومدم. بهمون این اطمینان رو داده که بچه ها آخر بهمن و اوایل اسفند دیگه کامل و روان می تونن متن رو بخونن. 

ولی از وقتی اومدم خونه، تو خاطرات بچگیم و نفرتم از مدرسه و عواملش گشت می زنم.

من اصلا احمق و خنگ نبودم. چون اگر معلم یا درسی برام جذابیت داشت اون درس رو ۲۰ میشدم. ولی بد قلق بودم. و از مشق نوشتن متنفر. 

خدا می دونه چقدر بخاطر مشق سیلی خوردم. چقدر زجر کشیدم. بنده ی خدا معلم، منِ بی خیال رو که می دید راهی براش باقی نمی موند. میزد.

هوفففف 

چقدر از مدرسه متنفر بودم. چقدر دارم تلاش می کنم رضوان اینطور نباشه.

از کفش و لباس بگیر، تا خوراکی و شاد کردن زنگ تفریح ها.

هیچ چیز گرون قیمتی اعم از کفش و کیف و لوازم التحریر براش نخریدم. ولی سعی کردم نهایت سلیقه و هماهنگی و جذابیت رنگ رو لحاظ کنم. همه چیزی که داره مثل وسایل بچه های دیگه ست فقط رنگها تو طیف رنگ مشخصی هست و هماهنگ با فرم مدرسه.

خوراکی ها هم هر روز یک سورپرایز شادی آفرینه. تو این ظرفهای سه تایی هر روز هرچی تو خونه داریم و دوست داره رو با سلیقه میچنم. دوست دارم با دوستهاش خوراکی هاش رو تقسیم کنه. یه روز یه برش کیک. یه روز چندتا دونه لواشک. یه روز یه مشت انجیر خشک+ نون پنیر و یه میوه. یه سفره ی کوچیک و اسپری الکل رو با خوراکی هاش تو کیف جدا میذارم که کیف زنگ تفریحشه. می بره سفره پهن میکنه و با دوستهاش خوراکی میخوره.

همون روزهای اول دوست محبوبش رو بخاطر حرف زدن زیاد از دست داد. معلم جاشون رو عوض کرد. ولی شکست نخورد و چندتا دوست دیگه پیدا کرد. من توی روحیه ش حتی میبینم که با تمام کلاس دوست بشه.

خلاصه تمام تلاشم رو میکنم که مدرسه براش جذاب باشه. وقتی بزرگ شد رنگش تو چشمش، روشن و رنگی باشه.

امیدوارم بشه که بشه.

😔


پی نوشت:

ولی خدایی. خیلی دلم خواست کلاس اول رو با این خانم معلم منم بخونم. به خود رضوانم گفتم. گفتم معلمت خیلی خوبه دلم خواست یه بار دیگه بیام سر کلاس و درس بخونم.

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی