- ۰۱/۰۸/۰۱
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
دیشب خیلی سبک خوابیدم. هر صدایی بیدارم می کرد.
دائم میگفتم:
من امام رضا رو دارم.
من امام جواد رو دارم.
من حضرت زهرا رو دارم.
بعد نصف شب که یهو خیلی سرد شد و در لحظه گلودرد گرفتم، اضطراب pcr امروز و مریضی و بستری نشدن و اینها، بهم رو می آورد، تندی می گفتم:
نمی ترسم. اضطراب ندارم. من امام جواد رو دارم.
پی نوشت:
قبل از خواب خیلی خونه مامان حرفهارو طول دادم. دیر اومدم پایین.
سرتاسر خونه راه رفتم و چندتا ۴ قل و ایه الکرسی خوندم. همه خواب بودن. رفتم تو تخت. کنار رضا نشستم. گفتم چرا فکر می کنم این خونه خالیه؟ این خونه پر از ملائکه ست. چون توش صوت قرآن، اذان، تمیزی جاریه. اونها کار خودشونو بلدن.
سریع برای چهار طرف تختم یکی یک ماچ آبدار تحویل رضا دادم که ملائک نگهبانی هم برای اینجاها قرار داده باشم.
از تصویری که داشتم برای خودم می ساختم خوشم اومد. بارگاهی داشتم. همه نور.
- ۰۱/۰۸/۰۱