- ۰۱/۰۸/۱۵
- ۰ نظر
هوالرئوف الرحیم
تو خونه ی ما، چهار تا مشکل بزرگ وجود داشت.
ریحانه، ماجرای دفاعش و اذیت های اساتید.
من، بیماری سرطان و مسیر طولانی درمان تا امروز.
برادر، ماجرای زندگی خودش.
مامان و بابا هم که قصه مشکل هر کدوم ما + مشکلات ساخت و ساز و پول و ...
الحمد لله مشکل من امروز در مرحله ی خوبی قرار داره. البته که در هر مرحله از بیماری، دکترها مداوم گفتن " خداروشکر"
خداروشکر کوچیکه.
خداروشکر زود متوجه شدی.
خداروشکر فقط درگیری تو خودش بود.
خداروشکر عملت عالی بود.
خداروشکر بیش از ۱۰۰ میل نیاز نداری.
خداروشکر تشعشعت خوب پایین اومده.
خداروشکر یدتراپی به خوبی جواب داده.
و امروز هم دکتر گفت خداروشکر در این مرحله پایان پروسه ی اول رو اعلام می کنم.
دیگه ازین به بعد کنترل و نظارت هست. که زود مچش رو بگیرن اگر باز خواست شیطونی کنه.
برای سه ماه دیگه برام سونوگرافی رنگی و آزمایش نوشت. دیگه تا اون موقع فقط داروهامو میخورم.
از مطب که اومدیم بیرون، خوشحال و خندان، شام رفتیم بیرون. جشن سلامتی گرفتیم. یه مدت طولانی هم تو ترافیک بودیم و بلاخره رسیدیم خونه. از ۱ ظهر تا ۹ شب.🤕
یه جعبه شیرینی تر خریدیم و رفتیم و با مامان اینها جشن گرفتیم.
از مامان و ریحانه تشکر کردم.
گفتم: "هیچ جور نمی تونم جبران کنم. خدا ولی میتونه. فقط بدونین شرمنده و ممنونتونم."
مامان گفتن : "الهی سلامتی باشه، زحمتها مهم نیست."
ریحانه گفت: " برای من زحمتی نبود. عشق کردم."
بچه ها هم که زبون بسته ها ... هوووومممممم
در هر مرحله ی سخت، زمانی که دردهای عجیب داشتم. یا این آخرا سر فاصله داشتن ها و دوری ها، به بچه ها مخصوصا رضوان که می فهمید گفتم:
" ما با هم از پس این مشکل هم بر میایم و قوی تر از قبل می شیم"
و تمام شد. و دیدیم که بعد از هر سختی، آسانی رسید و می رسه انشاالله.
ان مع العسر یسری
من شروع جشن های خانواده بودم. انشاالله سختی های مامان بابا هم به راحتی بدل بشه. یعنی پول فراوون برسه و مشکلات ساخت و سازشون حل بشه و برن زودتر ساکن بشن کِیفش رو ببرن. برادر از مشکلاتش به خوبی عبور کنه و خیرش پیش بیاد. ریحانه هم با موفقیت دفاع کنه و به معنی واقعی کلمه خلاص بشه. انشاالله.
هوففففففف
خدایا... شکرت
💜💙❤🧡💛💚💛🧡❤💙💜
- ۰۱/۰۸/۱۵