گذرگاه

۲۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

هوالرئوف الرحیم

من کلافه ی چی درست کنم؟ تمنا کردم رضا پیشنهاد بده. رضا جوجه خواست و از اول تا آخر صبحانه برنامه ی گردش ریختیم به همراه مامان رضا.

رضوانم که این چند روز زود بیدار شده بود و دیر خوابیده بود و حسابی کلافه بود رو تا لحظه ی آخر بیدار نکردیم که شارژ بشه و کسری خوابهاش از بین بره.

خلاصه که بند و بساط رو جمع کردیم و رفتیم و رضا و مامانش با هم رفتن پیاده روی من و رضوانم رفتیم تاب و سرسره بازی که به هردو گروهمون خیلی خوش گذشت.

بعدم خونه و جوجه پختن رضا و سوتی دادن من سر دم نکشیدن پلو و کلی گرسنگی کشیدن و ساعت 4 و نیم نهار دادم به ملت.

ولی روز خوبی بود. خوش گذشت. شب هم سیب زمینی تنوری درست کردم کیف کردیم.

فردا هم نهار خونه مامان رضاییم و من با انرژی مثبت می رم و همه هستن. انشاالله که فول شارژ بیایم بیرون.

خلاصه که روزگار در گذر است. به تاریخ 34 هفتگی بارداریمون.




هوالرئوف الرحیم

یک واقعیتی که وجود داره، اینه که "من اعتماد به نفس پذیرایی از مهمونم به صفر رسیده".

چیزی که قبلا اصلا اینطوری نبود. عاشق مهمون دعوت کردن و پذیرایی بودم.

امروز وقتی زینب زهرا می خواستن بیان چنان عصبی شده بودم که نگو.

ولی همکاری رضا تو چیدمان و فراهم آوردن وسایل پذیرایی حالم رو دگرگون کرد.

چقدرم از شیرینیم تعریف کردن.

چندتا آدم احمق که طرف حسابت باشن، می تونن تا این مرحله از حال بد برسوننت.