گذرگاه

هوالرئوف الرحیم

حسابی سرم شلوغه.

روزهای زوج صبحها که خودم استخرم. ظهر هم رضوان و مهندس رو ژیمناستیک می بردم که مربی شون مهندس رو تا سه ماه دیگه جواب کرد که دقیق ۴ ساله بشه و حرف گوش کن بشه. رضوان هم با وجود خشکی زیاد وراثتی بدنش، به نظر من خوب داره کار می کنه. الان فقط تمرکزش رو بالانسه. 

این چند روز هم که کلاس مجازی بود بچم خیلی تمرین و مشق داشت و همه رو به نحو احسنت انجام داد. راضی بودم ازش.

امشب بهش سه خط دیکته ی سخت گفتم. دارم. دارند. ندارم. نیامدم. آمدند و ... اینها برای یک تازه نویس عبارات سختیه. ولی خوب از پسشون بر اومد.

فیلم روخوانی هم با موفقیت و بدون سوتی ارسال شد. آموزش مجازی فقط همین بخش سخت رو داره برای من. ارسال فیلم.

دیگه... مهندس رو باید سنجش بینایی ببرم. وقت نکردم تا امروز. ببینم فردا جور می شه، این کارمم تیک بخوره فکرم آزاد بشه.

ام آر آی رو انجام دادم و منتظرم جواب رو بفرستن ببرم و پناه بر خدا، پرونده ی این قصه هم بسته بشه و بمونه چکاپ سالانه. (!؟!؟!؟)🤲🤲🤲

الان نوبت به دندان پزشکی رسیده. 

الحمدلله مشکلی تو کلیت دندونهام وجود نداشت و دوتا ترمیمی که خودم درخواست دادم هست. یکی تیزه یکی گوشه ی دندونم شکسته. و ازون مهمتر قصه ی این دندونیم که روکش داره و درد می کنه هست. احتمالا باید روکش برداشته بشه و عصب کشی انجام بشه. تو دندون پزشکی اولی که بخاطر مسخره بازی استعلام، نتونستم به نتیجه برسم.

نمی دونم شایدم رفتم و صبوری کردم و مشکل رو حل کردم.

فعلا اعصاب ندارم. 

از امروزم رضا سرماخورده و حسابی باید ناز بکشم.

خیلی خسته م.

هر شب.

هر صبح.

با وجود این تعداد قرص و دارو.

ببین اینها نباشن چی می شه.

 

 

 

  • رها مولا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی